روایتی از کمک فرمانده نزاجا به سرباز خوزستانی

هفته گذشته در مراسم تجلیل از آزادگان نیروی زمینی ارتش که با حضور فرمانده این نیرو و آزادگان سرافراز جنگ تحمیلی برگزار شد، حضور یافتیم. مجری برنامه که همسر یکی از شهدای جنگ تحمیلی بود در بخشی از این مراسم، ضمن گرامیداشت میلاد با سعادت حضرت ثامن‌الائمه(ع) به تشریح خاطره‌ یک سرباز خوزستانی که بیانگر عنایت آن حضرت به جوان غریب بود پرداخت. این خاطره مدتی است که در فضای مجازی انتشار یافته و شرح آن در ذیل می‌آید:
 سال‌ها پیش یک سرباز خوزستانی پس از گذراندن دوره آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد. دلگیر و غمگین شد، و از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانوادش...
اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه. ساعتها یه گوشه حرم اشک ریخت.
وقتی برگشت به کفشداری تا پوتینهاش رو بگیره دید واکس زده و  تمیزن، کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جوگندمی وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا؟ سرباز گفت: من بچه خوزستانم؛ اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم؛ هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم؛ نمیدونم چکار کنم...
کفشدار خندید و گفت آقا امام رضا خودش غریبه و غریب‌نواز؛ نگران هیچی نباش.
دوسه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اومد؛ اونم تایم اداری. سرباز شوکه بود؛ جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت ازین موضوع. هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدونست ماجرا رو سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده.
چند سال بعد داشت مانور ارتش رو می‌دید؛ ناگهان فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید؛ چهرش آشنا بود.اشک تو چشماش حلقه زد.
فرمانده حال حاضر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان مَرد با جذبه با موهای جوگندمی، همون کفشدار حرم آقا بود که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود.
فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود، و انتقالی اون رو به شهرش داده بود.

[ پنج شنبه 5 شهريور 1394برچسب:پوردستان + خادم امام رضا + کاوشگر روز, ] [ 7:44 ] [ رضا ملک زاده ]
[ ]

فرمانده خادم ...


سالها پيش ، سرباز خوزستاني پس از اموزشي ، موقع تقسيم ديد افتاده مشهد،دلگير و غمگين شد.

از طرفي ارادتش به اقا و از طرفي اوضاع بد مالي خانوادش.اولين شبي كه مرخصي گرفت با همون لباس سربازي رفت حرم اقا تا درد دل كنه و دلتنگيش رو به اقا بگه؛ ساعتها يه گوشه حرم اشك ريخت، وقتي برگشت به  کفشداري تا پوتينهاش رو بگيره، ديد واكس زده و تميزن. كفشدار با جذبه با اون هيبت و موهاي جوگندمي وقتي پوتين هاش رو داد ، نگاهي به چشم سرباز كه هنوز خيس و قرمز از گريه بود كرد و گفت چي شده سركار ، كه با لباس سربازي اومدي خدمت اقا ؟؟؟ سرباز گفت من بچه خورستانم ، اونجا كمك خرج پدر پيرم و خانواده فقيرمم ،

هيچكس رو ندارم كه انتقالي بگيرم ، نميدونم چكار كنم.

كفشدار خنديد و گفت : اقا امام رضا خودش غريبه و غريب نواز ، نگران هيچي نباش.

دو سه روز بعد نامه انتقالي سرباز به لشكر ٩٢ زرهي اومد اونم تايم اداري. سرباز شوكه بود، جز اقا و اون كفشدار كسي خبر نداشت ازين موضوع هرجا و از هركي پرسيد كسي نميدونست ماجرا رو سرباز رفت پابوس اقا و برگشت شهرش ولي نفهميد از كجا و كي كارش رو درست كرده. چند سال بعد داشت مانور ارتش رو ميديد

يهو فرمانده نيرو زميني رو موقع سخنراني ديد چهرش اشنا بود، اشك تو چشماش حلقه زد.

فرمانده حال حاضر نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران ،

قدرت اول منطقه ،

((امير سرتيپ احمد پوردستان))

مرد با جذبه با موهاي جوگندمي

همون كفشدار حرم اقا بود كه اون زمان فرمانده لشكر ٧٧ خراسان بود؛ فرمانده لشكري كه كفش سربازش رو واكس زده بود ، انتقالي اون رو به شهرش داده بود.

[ یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:پوردستان + خادم امام رضا + کاوشگر روز, ] [ 10:17 ] [ رضا ملک زاده ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 74 صفحه بعد